«...آدميزاد روزی با ديدن دو چشم سياه، زير و زبر می شود، بهش فکر می کند، هر شب خوابش را می بيند، دو ماه و چهار روز به جستجويش می پردازد، وقتی آن را به دست آورد، در می يابد که جنازه ای روی دستش مانده است...»
اين جملات از کتاب "پيکر فرهاد" اثر " عباس معروفی" انتخاب شده یود. در هفته گذشته از جناب آقای معروفی دو تا کتاب خوندم يکی اين، يکی هم "سمفونی مردگان". از کتاب "سمفونی مردگان" شديدا خوشم اومد، به نظر من بر حسب نوع روايت داستان در زمره بهترين رمانهايی است که تا کنون خوانده ام و در حد يک شاهکار می تواند بيان شود. اما در مورد "پيکر فرهاد" راستش هنوز بايد بيشتر روش تامل کنم. اما در کل از شيوه نگارش آقای معروفی بسيار خوشم آمد.
در ضمن بالاخره موفق به ديدن فيلم "Blue Velvet" اثر جناب آقای "David Lynch" «دامت افاضاته» شدم.
بعد از " The Lost Highway" و"Mulholland Drive" اين سوم فيلمی بود که از لينچ ديدم و باز نفهميدم.
خلاصه اينکه لینچ تو هر فيلمش مجبورت می کنه شديدا تسليم شی، اجازه هيچ اظهار نظر اضافی غير از همونی که داری می بينی رو بهت نميده. بايد دستها رو ببری بالا و بگی باشه هرچی تو بگی! اگه شما نظری درباره فيلمهای حضرت استاد دارين بگين بلکه ما هم يک قدم بر داريم.
"ای دل غافل"
چه رو ز گندی بود امروز! از در و ديوار ... می باريد ديگه..لا اله الا الله.. بد که مياد، همينجور مياد ديگه..
اول که سر ميان ترم ترمو ..خير سرم خونده بودم مثلا..آخه من برقی رو چه به ترمو!
بعدش يک گندی زدم که به هر گفتيم خنديدن..شما ديگه خواهشا اگه خوندين چار تا فحش نثار ما کنين بلکن بهتر باشه!
آقا ما طبق معمول از سر کلاس کنترل مدرن پا شديم و بيرون بوديم که اين "آنالوگ" هم اومد و بعدشم همون بيرون کلاس مشغول حرف زدن شديم و گفتيم ديگه برنگرديم..همينجور مشغول رژه رفتن بوديم که استاده درسش تموم شد و اومد بيرون، بعد يهو برگشتيم ديديم که يارو اومده، بعد من و "آنالوگ" يک دفعه جو گير شديم نمدونم رو چه حسابی شروع کرديم به دويدن! آخه مگه گاو حتما بايد شاخ داشته باشه...
"ای دل غافل"
«تو بگریزی از پیش یکی شعله خام
من ایستاده ام تا بسوزم تمام»
آخرین کار بانو پریسا رو با گروه دستان گوش کردم، واقعا زیباست. این گروه دستان واقعا اثرهای بدیعی تو این چند ساله ارائه داده اند که سر آمد آنها، سفر به دیگر سو با شهرام ناظری است. فعالیتهای جدید این گروه که بداعتهای به حق زیبایی در موسیقی اصیل ما انجام می دهند، نوید تحول در موسیقی اصیل ما یا به عبارت بهتر گام به جلو را در موسیقی می دهد. هنر پریسا هم که نیاز به تعریف ندارد، و برای بار چندم این قصه غمگین که چرا حتی بسیاری از دوستداران موسیقی سنتی باید از نعمت وجود پریسا بی بهره باشند، برای من یادآوری شد. به نظر این حقیر، در این روزگار پس از خسرو آواز ایران، استاد محمد رضا شجریان، در زمینه آواز اگر کس دیگری شایسته لقب استاد باشد، جز پریسا نیست.
"ای دل غافل"
خدا نصیب گرگ بیابون نکنه: نوشتن گزارش کاز آموزی و از اون بدتر سر و کله زدن با سرپرست کار آموزی
"ای دل غافل"
آسه آسه...ريسه ريسه....
"ای دل غافل"
|
| |
|