تمامی استخوانهايم از آن ديگرانند
شايد آنها را دزديده ام
آه خدا، اگر به دنيا نيامده بودم
فقيری، شايد
می توانست قهوه بنوشد
در اين ساعت سرد
زمين غمگين است و بوی غبار انسان را می دهد
آه خدا
کاش می توانستم بر تمامی دروازه ها بکوبم
و از کسی که نمی دانم
تقاضای بخشش کنم
برايش فتير تازه بپزم
اينجا
در اعماق تنور قلبم
مردی، با نانی به زير بغل
می گذرد
اکنون چگونه می توانم درباره همزادم بنويسم؟
مردی ديگر می نشيند
می خاراند خود را
از زير بغل شپشی بر می گيرد
آنرا می کشد
با تمامی شقاوتش..
"ای دل غافل"
اين ترم بر خلاف انتظار تو بد مخمصه ای افتاديم...درسايی رو که خير سرمون بلد! بوديم تر زديم رفت، ديگه درسايی رو که ديگه اصلا نميدونم چی به چيه خدا به خير کنه...اين آزمايشگاهام هيچ وقت نبوده، برای ما شاخ! شدن..آخه اين چه وضعشه... .
يه پیشنهادم بهتون بدم اگه حداقل بعضی از کارای دکتر شريعتی رو خوندين و اگه با مرحوم دکتر همدردين که خيلی خيلی بيشتر يه سر به کتاب " فربه تر از ايدئولوژی " دکتر سروش بزنين و مطلبی که تحت همين نام هست رو بخونين(فربه تر از ايدئولوژی). بعدا هم نظرتون رو منت گذاشته به من هم بگوييد ، اگر هم که خوندين الان زحمتشو بکشين، ممنون می شم.
"ای دل غافل"
قبل از همه چيز روز دانشجو رو به رسم معمول تبریک بگم. بعد از همه چيز هم همين کارو مجددا انجام بدم...
والا يه چيز رو رک و پوست کنده بگم، من عقيده دارم (خوب واضحه!) که بعله دانشجوها خمارن، فعاليتشون کم شده و از اين حرفها...شديدا بعله وI’m agree! اما عقيده دارم يک چيزی به نام فکر داره شکل می گيره..نه اينکه قبلا دانشجوها احساساتی بودن و... . فقط الان و هر چی که از الان جلوتر بريم هی تجربه هامون بيشتر می شه واز برکات جمهوری اسلامی (حکومت امام زمان!) همينه که دانشجوها رو در موقعيتهای بسيار متفاوتی قرار داد و نتيجتا من فکر می کنم که الان گامهای بسيار خوبی رو به جلو حرکت کرده ايم(البته متاسفانه فقط به عنوان دانشجو!).
"ای دل غافل"
|
| |
|