تا تو با مني زمانه با من است
جمعه شب در معيت دوستان عزيز و نازنين غير كُرد و غير تهراني (همون شهرستاني) به "كنسرت شور كامكارها" مشرف شديم. آقا (وخانوم) اين عزيزان، خانوادتاً ما را سر شوق آوردند چه سر شوق آوردني! در ضمن جاي دوست كُردمون رو هم خالي كرديم كه حتي اگر او هم بود يك كلمه نمي فهميد اما خوب، جوان است و هزار آرزو و البته راه نرفته. القصه، اينا رو گفتم كه اولاً از اون دوستان تشكري كرده باشم كه آنها هم به ما حال دادند حال دادني (خدا از دوستي كمشون نكنه!)، ثانياً براي كامكارها و اقوام وابسته هم آرزوي توفيق روزافزون الهي! و ثالثاً براي آقاي علي دايي و خانواده محترمشون بخاطر تلطيف فضا آرزوي طول عمر با بركت! حواشي: برخي دوستان دانسته، نون خودشون ره آجُر كردند كه "من معذرت مي خوام!". نتيجه گيري ويژه: خطاب به استاد و سرورمون استاد "محمد رضا لطفي" : آخه آقاي من تو نونت كم بود يا آبت يا هيچ كدام يا هردو؟!
|