تا ما اومديم اينجا بنويسيم که اينجا به هم ريخت باز خدا خير اين حامد رو بده که چار قدم اونورترو نگا می کنه و خلاصه اين بلاگو نجات داد...حامد جان خيلی خيلی ممنون.
و اما بعد! چيزی که امروز جناب آقای دکتر سروش باعث شد ذهنمو مشغول کنه، شما هم بهش اگه فکر نکردين فکر کنين يا بهتر بگم که اين پارامترو چند روز در نظر بگيرين..حداقل من به صورت نا خود آگاه ممکنه چند بار در روز بگم که:"مهم اينه که..." آيا واقعاً هدف مهمه يا وسيله نيز همچنان مهم است...آيا روح وسايل در اهداف نيز دميده می شود؟ يا اينکه اهداف اشيائی جدا و مستقل هستند که فقط بايد آنها را بدست آورد به هر طريقی...به نظر می رسد که عاقلانه تر است بگوييم که بنا به راههای متفاوت، نتيجه نيز تغييراتی دارد اما اينکه واقعاً دقت به اين نکته مهم است يا نه خود جای ترديد است..از طرفی به نظرم هنگامی که به هدفی نايل نمی شويم اين مساله مهمتر جلوه می کند، در حال پيمودن کدام مسير هستيم...البته اينهايی که گفتم چندان نمی پسندم به صورت مصداقی به آنها فکر کنيم بلکه بهتر است به صورت مفاهيمی انتزاعی به آنها نگريسته شود و به قول معروف در "خلاء" به آنها بينديشيد.
"ای دل غافل"
|