آقا من يه چيزی براتون تعريف کنم ببينين که هرچی می کشم از دست اين "آنالوگ" اِاِاِ...
عرضم به حضورتون که ما ديشب ساعت 5:00 آز کنترل داشتيم،ساعت 5:30 ديديم که حس کلاس رفتن به هيچ عنوان نيست! هيچی ديگه ما تو شش و بش مونديم که بی خيال بريم حذفش کنيم از يک طرفم استاده توپ که نه، اما از بقيه خيلی با حال تر بود .خلاصه تحت يک جوزدگی من و آنالوگ و يکی ديگه تصميم به حذف اين درس گرفتيم چون حوصله نداشتيم اون جلسه رو بريم سر کلاس... از اونجايی که درس يه واحدی رو هم نميشه حذف کرد ديگه به دروغهای کمی تا قسمتی جالب!که در جای خودش آموزندس متوسل شديم موافقت استاده رو گرفتيم اما حالا اگه اموزش موافقت نپترتره(نکنه)! همچين يه صفر خوشگل به پاچمون ميره...حالا حق دارم بگم هرچی ميکشم از دست اين پسرس يا نه؟!
آخه بالام جان من يه چی گفتم يه چی گفته باشم تو چرا جدی می گيری به قول اون يکی ديگه نميشه ما برای خودمون دردسر درست نکنيم بالاخره هر ترم بايد يه سوژه برای ايجاد دردسر داشته باشيم!
"ای دل غافل"
|