امشب تريپ اينجوريه که ميخوام اينا رو از قول دکتر شريعتی بگم هر چند لزوما عقايد بنده نيست اما دوست دارم بگم(بابا چرا گير الکی ميدی!):
«من آنم که وراثت و خون و نژادم ساخته است:(وراسيسم،فاشيسم)،من آنم که وجدان مخفی، عقده های روانی و کشش های اصلی يا غريزی بر اثر عوامل تربيتی و محيطی و ارثی و فطری می سازد:(پسيکولوژيسم)، من آنم که جامعه ام می آفريند:(سوسيولوژيسم)،من آنم که شرايط طبيعی و آب و هوا و اوضاع جغرافيايی محيطم می پرورد،(نا توريسم،ژئو گرافيسم)،من آنم که در انتهای تاريخ شکل گرفته ام و آئينه فعلی تمام گذشته پيش از خويشم، تجسم فردی و انسانی تاريخی ام:(هيستوريسم)، من گياهی هستم که از زمين بارآور فرهنگم روئيده ام:(کولتوراليسم،اشپلنگر)، من آنم که شکل کارم، نوع ابزار کارم ،وضع طبقه اقتصادی ام،نقش توليدی و شرايط اقتصادی ام ساخته و پرداخته:(اکونوميسم،جبر کار،اصالت ابزار=مارکسيسم) و . . . بالاخره من آنم که خدا ساخته و خدا خواسته است:(قدر و مشيت).
می بينيم که همه از همه سو راه بسته است.همه از "نفی انسان" سخن ميگويند هر يک به زبانی سخن از بردگی ذاتی و عجز و اسارت مطلق و فطری انسان می گويد.همه اين مکتب های مختلف و حتی متضاد، در توطئه تحقير و سقوط و زوال "انسان بودن انسان"، "خودی انسان" ،"خويشتن ناب و بالذات و متعالی انسان" همدست و همداستان اند،همگی به نام خدا،ماده،کفر و دين،فلسفله و علم،جامعه شناسی و تاريخ می کوشند تا يک اعتقاد و ايمان مشترکی در انسان پديد آورند و آن بی اعتقادی و بی ايمانی انسان به خويشتن است!»
"ای دل غافل"
|
| |
|