سلام...!
اول :یه جمله درپیت که من امروز شنیدم !: " کامنت ام به کامنت ات !!!"
دوم : من نمی دونم کجا بود که این نظریه جامعه شناسانه وبلاگی رو خوندم ولی از وقتی خوندمش هروقت می خوام اینجا بنویسم می آد تو ذهن ام ، می گه که : این تب وبلاگ نویسی یواش یواش خاموش میشه ...چون علت اصلی پدید اومدن خیلی از وبلاگ ها حس کنجکاوی بوده و نه هیچ چیز دیگه ، در حقیقت کسانی که وبلاگ دارن همشون نویسنده واقعی نیستن ؛ برای همین هم به مرور زمان در ِ وبلاگاشون رو می بندن و می رن و اون آخر کسایی باقی می مونن که واقعاً نويسنده اند ( نويسنده نه به معنای داستان نویس البته ) . حالا نمی دونم درست بیان کردم یا نه...
سوم : از صبح به خودت مي گي : " برای بار صدم...یادت باشه راجع به اون موضوع حرافی نمی کنی...فقط یه اشاره کوچيک ، اونم برای اينکه ناراحتی اش رو کم کنی " بعد با تمام اينهمه توصيه های ايمنی !! به معنای تمام گند می زنی و طرف که از موضوع خبر نداشته ...همه داستان رو از زبون تو می شنوه...گندترين از اين می شد ؟!
چهارم : فکر نمی کنم ديگه بنويسم ... نه...فکر نمی کنم . پس خداحافظ .
خرطوم کوچولو
|