سلام !
دوست دارم بلند داد بزنم : " گور باباي هر چي پروژه اس! " ولی همش به خودم ميگم : تو که اينجوری نبودی !! .
ديشب کرمم گرفته بود که برم وبلاگ انگليسی بخونم ببينم چه شکليه مثلا ً...چی چی ميگن توش !! رفتم تو بلاگر؛ يکی از اين وبلاگای تازه آپ ديت شده رو باز کردم ، راجع به اين فضا پيمای کلمبيا نوشته بود. (خبرش رو می دونين ديگه؟) يارو نوشته بود يه عده تو فلسطين و لبنان بعد از اينکه خبر رو شنيدن - يکی از فضانورداش اسرائيلی بوده - ريختن تو خيابون و بزن و بکوب راه انداختن . آخه آدم چقدر می تونه احمق باشه که بره يه همچين کاری بکنه...
در ادامه داد زدن قبلی : " تعطيلات ، مسافرت، مسافرت ، مسافرت..."
اين نامه عزت ا... سحابی رو خوندين؟ اگه نخوندين اول برين مقاله مسعود بهنود رو راجع بش بخونين ؛ بعد خود نامه رو بخونين . می خواستم چند جمله ای بنويسم ، ولی هممون می دونيم اوضاع اين مملکتمون چه قدر گل و بلبله ... من چی بگم ديگه ؟!
از ديشب کلی با خودم دعوا کردم که چرا تو زندگی جلو نميرم ، فکر می کنم همش يه جا ثابت وایسادم ! کلی هم خودمو نصيحت کردم که باز اول ترمی جو نگيردت بری 26 واحد برداری باز تو طول ترم خر بيار باقالی بار کن....همين ديگه...
خرطوم کوچولو
|