عرضم به حضور همه بچه ها و بزرگای گلم نميدونم چرا يه مدتی اصلا حال و حوصله نوشتن نداشتم شايدم حرفی برای گفتن نداشتم،حالا نه اينکه از اول خيلی حرفهای جالبی ميزدم(همينو بگو...).بعدشم اين دو تای ديگه چمدونم چه کار ميکنن!
"آنالوگ"که حتما خر ميزنه،ناز شستش..(قرار شده از اين جور گيرا به هم نديم)،"خرطوم کوچولو"هم ايضا، اين بچه فکر کنم کُنه مخابرات رو اين ترم در آورد، ما که بخيل نيستيم.
هفته ديگه هم امتحانا شروع ميشن الکترونيک2 رو که از همين الان ميشه بيخيال شد،آب در هاون کوفتنه،بقيه رو هم اگه 19.5 نشم لااقل 20 ديگه ميشم...بگذريم.
خودمم هم خوشبختانه بر خلاف مرسوم کمتر قاطيم،الحمدالله.
راستی امشب يکی از دوستای عزيزم ميگفت احمق بودن يعنی احمقانه رفتار کردن بعضی وقتا چقدر لذت بخشه،راست ميگه ها...
«آسوده بر کنار چو پرگار ميشدم
دوران چو نقطه عاقبتم در ميان گرفت»
"ای دل غافل"
|