وقتي حرفاي عباس عبدي رو شنيدم ، همون وسطاش بود انگاری ؛ پا شدم و اومدوم پشت کامپيوتر: شروع کردم به Minesweeper . مثل ديروز بود که رفتم اولين سخنرانيش ... چقدر حال کردم ، چقدر دست زدم ؛ هی با خودم گفتم که چه خوبه که آدمايی مثل تو داريم ...اه لعنتی!!...مين بود! چقدر با داداشم بحث کردم که بابا به خدا اينا "اصلاح طلب" اند...چقدر مسخره ام می کرد ، چقدر با هم دعوا می کرديم . اين اواخر گاهی بهم می گفت : "حميد...حرفای خوبی می زنه اين عبدی ها.." ....آآآی دوباره مين بود ! چه جوری می شه که يه آدمی يهو 180 درجه عوض بشه ؟ شکنجه؟ انفرادی ؟ ... چرا حاضر شده يه همچين حرفايی بزنه ؟...ولش کن ؛ فقط بايد 5 تا مين ديگه رو خنثی کنم نمی خوام اينبار هم بسوزم .
خرطوم کوچولو

اي دل غافل ++ 10:15 PM ++




تنهائيه سارا
مريم
ريرا
بر و بچس برق ٧٩
پسر شجاع
بامداد
سلام
اسکيزو فرنی
حاج امير
تحرير
نفيسه
مسعودچشم آبی
پيشی
چشمه نوش
شهرنازومحمد
پارسا
ربل
ليست بلاگهاي
دانشجويان


  • August 2002
  • September 2002
  • October 2002
  • November 2002
  • December 2002
  • January 2003
  • February 2003
  • March 2003
  • April 2003
  • May 2003
  • June 2003
  • July 2003
  • August 2003
  • September 2003
  • October 2003
  • November 2003
  • December 2003
  • February 2004
  • March 2004
  • April 2004
  • May 2004
  • June 2004
  • July 2004
  • August 2004
  • September 2004
  • December 2005
  • January 2006
  • February 2006
  • March 2006
  • April 2006
  • May 2006
  • July 2006
  • September 2006
  • November 2006
  • December 2006
  • January 2007
  • May 2007
  • July 2007
  • December 2008
  • September 2010




  • Powered by Blogger