الان نشسته ام اين گوشه اتاق ام ، تنهای تنها...هيچ کس نيست ؛ هيچ کس ونمی دانی که تنهايی گاهی چقدر خوب است ، اينکه بنشينی و ضبط را روشن کنی و آرام فقط گوش کنی...صد بار يک آهنگ را بشنوی و باز سير نشوی ... و کماکان هيچ کس نباشد ، تو باشی و تمام دنيايت ...و هی فکرهای مختلف بيايد ، روياهای دور و نزديک... و احساس کني که از تمام دنيا جدا شده ای و آن همه هياهويی که در طول روز تو را مشغول کرده همگی به يکباره تمام شده است ... چه لذت ديوانه کننده ای به آدم مي دهد برای ساعتی اينگونه بودن . هنوز هم نمی دانم که سرّش در چيست ؛ هر آنچه هست آرامش عجيبی می آورد ... عجيب و دوست داشتنی .
همين !
خرطوم کوچولو
|